او مرده بود

بارها خودش را کشته‌ بود. یک‌بار چند ماه پیش از آمدن پاییز در یکی از روزهای داغ تابستان در حالی که موهایش خیس از دوش اول صبح بود ماشه را کشید، آن موقع رو به آینه ایستاد، موهای قهوه‌ای روشنش را که کمی بلندتر از سرشانه‌اش بود شانه زد و …

بازگشت به بالا