نور سوم
موقع بخیه زدن، من همیشه داوطلب میشوم. در فاصلهای که دو لبه پوست با هم مماس میشوند، پوست را به پوست گره میزنم و چیزی در من آرام میگیرد. به عقب برمیگردم، به پیش از خراش عمیق، پوستی که پاره شده، گوشتی که دریده شده. زخم را تمیز میکنم و …
موقع بخیه زدن، من همیشه داوطلب میشوم. در فاصلهای که دو لبه پوست با هم مماس میشوند، پوست را به پوست گره میزنم و چیزی در من آرام میگیرد. به عقب برمیگردم، به پیش از خراش عمیق، پوستی که پاره شده، گوشتی که دریده شده. زخم را تمیز میکنم و …