کوهستان زیر زمین

روزی نبود که تمرین نکنیم. برای این که زور بازوهای‌مان زیاد شود، هر چیزی را که می‌شد بلند می‌کردیم. بره‌های زنده، لاشه‌ی گوسفندها، کیسه‌های معطر برنج، کاه و یونجه، دسته‌های خیس و برف‌گرفته‌ی چوب هیزم پهن‌شده زیر آفتاب برای استفاده در آخرین شب‌های زمستان. هر چیزی که فکر می‌کردیم سی …

طوطی که پاپا را ملاقات کرد

طبیعی بود که خبر دزدی در سرتاسر جهان پخش شود. چند روزی طول کشید تا جزئیاتش از کوبا برسد به ایالات متحده، به کرانه چپ در پاریس و آخر سر به کافه‌های کوچک در پامپلونا، آنجا که نوشیدنی‌ها گوارا و هوا، به نحوی، همیشه آن است که باید. ولی وقتی …

نگاتیوهای مادربزرگ

وقتی مادربزرگ مرد من قشم بودم. آنجا یک مغازه‌ی لوازم آرایشی داشتم. توی مغازه بودم که خواهرم زنگ زد و گفت مادربزرگ مرده است. یک مشتری توی مغازه بود. یک زن میانسال که می‌خواست بداند کرمی برای رفع چروک پوست دارم یا نه. فردای آن روز سوار هواپیما شدم و …

بازگشت به بالا