چلّه

نیار سواد و سنی نداشت که زن جلال‌آقا شد. زن سابق جلال‌آقا، سر زای چهارم با بچه رفته بود و جلال‌آقا مانده بود و سه بچه، که یکیشان هنوز زبان باز نکرده بود. نه که شیرخوار باشد و نوپا؛ بچه بی‌زبانی بود که انگار یادشان رفته بود باید سالی پیش …

دودسکادن

روی تخت دراز کشید. روکش یک بار مصرف، فاصله کمی می‌انداخت بین سردی فلز و گرمای تنش. کلاهک مشبکی دور سرش را گرفته بود و پنجره‌های آن روی صورتش رد نور چراغ‌های موازی مهتابی سقف را انداخته بودند. گیر افتاده بود در قفس و هدفون، روی گوش و گردنش سنگینی …

بازگشت به بالا