معرفی داستان کوتاه : بارتلبی مُحَرِّر: داستانی از والاستریت[1]
محرر در کلمه به معنای تحریر کننده یا نویسنده است و اینجا منظور شغل نویسندگیِ اسناد اداری و رسمیست. داستان از زبان رئیس یک دفتر وکالت روایت میشود. «… عرض کنم خدمتتان که فعالیت اصلی من – یعنی تنظیم قباله و انتقال نامه و هرگونه سند محرمانه – پس از آنکه به سِمت محضرداری منصوب شدم به نحوی چشمگیر گسترش یافت. … در پاسخ به آگهیام، یک روز صبح، مرد جوانی بیحرکت در آستانه درِ دفترم، که به علت گرمای تابستان باز بود، ایستاد. اکنون هم میتوانم او را دقیقاً در همان هیأتی که نخستین بار دیدم مجسم کنم: آراستگی رنگباخته، نزاکت رقتانگیز، تنهایی و پریشانی علاجناپذیر! بارتلبی بود.»[1].
دفتر وکالت در طبقهی فوقانی یک عمارت در وال استریت واقع شده و از «… آنچه نقاشان منظرهپرداز «حیات» مینامند، فاقد بود». در آغاز بارتلبی با سرعت و کیفیت بالایی شروع به کار میکند. « انگار از قحطی درازمدت نسخهبرداری آمده باشد و اکنون بخواهد با اسناد دفترم شکمی از عزا دربیاورد. برای هضم هم درنگ نمیکرد. شب و روز یکبند مینوشت…» اما به مرور بارتلبی در جواب درخواستهای رئیس و همکاران خود با خونسردی پاسخ منفی میدهد و میگوید: «ترجیح میدهم که نکنم». کار به جایی میرسد که صبح روز یکشنبه، زمانی که رئیس اتفاقی به جای کلیسا به دفتر میرود کلید که میاندازد متوجه میشود کلید پشت در است و بعد بارتلبی با یک پیراهن به تن، در را نیمه باز میکند و میگوید که سخت گرفتار است و بهتر است که رئیس برود همان حوالی گشت بزند و برگردد تا احتمالاً آن موقع او کارش به پایان رسیده است. رفتار عجیب بارتلبی و استیصال اطرافیان در تقابل با او لایه طنز جذابی خلق میکند. نه گفتنهای بارتلبی واکنشی به روتینِ روزانهی کسالت بارِ غمباری است که به مرور انگیزهی هر کاری را از او میگیرد. ما در طول داستان اطلاعات کمی از گذشته او بدست میآوریم و تنها در پایان تاریخچه مختصری از او میشنویم.
هرمان ملویل متولد 1 آگوست 1819 نویسنده و شاعر دوران رنسانس آمریکایی است. او از سن 20 سالگی تمام روزهای خود را داخل کشتی و در دریا سپری کرد و به نیروی دریایی آمریکا پیوست. پس از بازگشت، زمانی که اطرافیانش خاطراتِ ماجراجویانه و رمانتیک او را شنیدند، اصرار کردند آن را بنویسد. اولین کتابش تایپی[2] را در تابستان 1845 در نیویورک تمام کرد. کتاب یک شبه پرفروش شد و منتقدان تحسین کردند. او تا 5 سال بعد 5 اثر موفق دیگر نوشت. یکسال بعد با نوشتن و انتشار موبی دیک اثر شمارهی شش، شکست مالی بزرگی را تجربه کرد و منتقدان هم آن زمان کتاب را نپسندیدند. او تا 38 سالگی، جمعاً 9 رمان بلند نوشت که هیچکدام موفقیت قبل او را تکرار نکردند. سالها پس از مرگ نویسنده بود که موبیدیک دوباره کشف شد و حتا به کتابهای درسی راهیافت.
داستان کوتاه بارتلبی، در سال 1853 و در 34 سالگی به نگارش درآمده است. چند سال قبل ملویل یک تجربهی ناموفقِ کار دولتی در واشنگتن داشت. در زمان انتشار، این داستان کوتاه هم به موفقیتی دست نیافت. اما امروزه جزو برترین آثار ادبی آمریکایی قرار میگیرد. در سالهای اخیر مجلات نیویورکر، نقد پاریس، آتلانتیک به تحسین این اثر پرداختند و در مقالات ادبی بیشماری آن را تحلیل و دربارهی آن بحث کردهاند. همواره از داستان به عنوان یکی از شاهکارهای ملویل یاد شده که با زبانی ساده اما عمیق، تصویری غنی از زندگی انسان و مسائل پیچیده جامعه ارائه میدهد. داستان با اینکه بیش از 170 سال پیش نوشته شده ولی همچنان میتوان تم آن را به وضوح درک کرد و پرسشهایی که درباره کار، جامعه و جایگاه انسانی بیان میکند همچنان مسأله است.
از این اثر اقتباس مطرحی در دنیای فیلم و سریال وجود ندارد. تقریباً 3 فیلم بلند بر اساس این داستان ساخته شده که مربوط به 1970، 1976 و 2001 است و تعداد زیادی فیلم کوتاه. نسخه بلند 1970 آن در یوتیوب قابل مشاهده است، و نسخه 2001 آن در وب موجود است اما نیاز به جستجو دارد. بارتلبی، یا یک فرمول[3] نوشتهی ژیل دلوز ، بارتلبی، یا در باب حدوث[4] اثر جورجو آگامبن و دلوز، بارتلبی و فرمول ادبی[5] نوشتهی ژاک رانسیر مقالات فلسفی مطرحی هستند که دربارهی داستان نوشته شده است. اشارات به بارتلبی را در بسیاری از آثار مدیومهای مختلف میتوان دید. در مجلهی اکونومیست یک ستون به نام بارتلبی وجود دارد که موضوع آن مدیرانیست که سعی میکنند بفهمند چطوری کارمندان خود را با انگیزه نگه دارند و حتی زمانی که «ترجیح میدهند که انجام ندهند» نیازهای مافوق خود را انجام دهند. در سریال سوپرانوز هم در یک قسمت اشارهای به داستان وجود دارد. در یک دیالوگ، خط آخر داستان بارتلبی گفته میشود: «آه بارتلبی، آه بشریت.»
تعدادی از ترجمههای فارسی قصه: 1- بارتلبی محرر و چند داستان دیگر، ترجمه هوشنگ پیرنظر، نشر آگاه، سال نشر 1357. 2- بارتلبی، ترجمه غلامحسین اعرابی، نشر قصهپرداز، سال نشر 1393. 3- ترجیح میدهم که نه، ترجمه کاوه میرعباسی و گروه مترجمان نیکا، نشر نیکا، سال نشر 1393 4- سه داستان: بارتلبی محرر، بنیتو سرینو، بیلی باد بحری به همراه نقد و تفسیر، ترجمه صالح حسینی، نشر نیلوفر، سال نشر 1401 .
قصه را به صورت آنلاین و به زبان انگلیسی میتوانید اینجا بخوانید.
همچنین در یوتیوب کتاب صوتی فارسی آن موجود است.
[1] نقل قولهای داستان از نسخه ترجمه شده توسط کاوه میرعباسی است
[3] Bartleby, ou la formule
[4] Bartleby: La formula della creazione
[5] Deleuze, “Bartleby”, and the literary formula
[1] Bartleby, the Scrivener: A Story of Wall Street