آنچه بالای صفحه میبینید تصویر مجموعه آثار چارلز دیکنز است او در زمانه خودش نویسنده محبوب و مشهوری بود. او احتمالا بیش از همعصرانش نامه تحسین و تمجید از خوانندگان دریافت میکرد. با این حال فاصله بین نگارش قصه تا دریافت بازخورد در زمانه او ماهها و سالها بود. او اگر بدشانسی میآورد و در زمانه ما زندگی میکرد ممکن بود اصلا نویسنده تاریخ سازی نباشد. حداکثر یک حساب توییتر داشت با چند هزار یا حتا میلیون فالوئر. چرا؟
بخاطر این واسطه عصبی: دوپامین مشهور به محرک پاداش
نویسندهی عصر ویکتوریا در بهترین حالت چند ماه بعد تحسین دریافت میکرد. بنابراین چر خه بازخورد و ترشح دوپامین در مغزش و رسیدن به احساس لذت بخش مدتها طول میکشید.
در زمانه ما چارلز دیکنز چند ثانیه تا حداکثر چند دقیقه بعد از نوشتن پستش باز خورد دریافت میکند. مغز او درگیر چرخه مدام دریافت دوپامین حاصل بازخورد میشود. او دیگر حاضر نیست چند ماه برای نوشتن یک رمان وقت بگذارد. وقتی میتواند با یک پست یا توییت طی چند ثانیه دوپامین دریافت کند. این میشد سرنوشت دیکنز زمانه ما و بداقبالی جهانی که از رمانهایش محروم است.
البته شاید هم دیکنز میتوانست همچنان از اثر دوپامین فوری دور بماند، کاری که نویسنده امروزی باید یاد بگیرد انجام دهد.
تلاش برای تغییر عادتهای طبیعی تحسین شدن برای نویسندگان ایرانی ضروریتر است چون شرایط اقتصادی اجتماعی و سیاسی در اغلب موارد بازخورد منصفانهای به نویسنده نمیدهند. نویسنده اگر چشم امیدش به دوپامین حاصل تحسین باشد خیلی زود سرخورده میشود.
به همین دلیل مهم است که مربی کونگ فوی نوشتن بتواند عادتهای شاگردان را تغییر دهد. عادت به تحسین گر فتن فوری که میتواند خارج از فضای گلخانهای کلاس مخرب باشد. نوآموزان نوشتن باید یاد بگیرند که همیشه تحسین فوری در انتظارشان نیست. آنها باید در جهان حرفهای نوشتن تا حد امکان از اعتیاد به دوپامین تحسینهای فوری رها شوند.